نابغه ای در هنر

 

ولفگانگ آمادئوس موتسارت (۱۷۵۶-۱۷۹۱) را بیشتر دوستداران موسیقی بزرگترین آهنگساز تاریخ بشر می دانند.

موتسارت ۳۶ سال بیشتر عمر نکرد، اما آثار او از نظر کمی و کیفی در سطحی حیرت انگیز است. از او بیش از ۶۰۰ قطعه درخشان باقی مانده که بیشتر آنها از شاهکارهای موسیقی کلاسیک هستند.
پدرش مردی خشن و بیرحم بود و پسر خردسال خود را به کارهای سخت وا می داشت.موتسارت استعداد ذاتی خود را در کودکی بروز داد.وقتی که 5 ساله بود آهنگ می‌ساخت وزمانی که تنها 6 سالش بود به عنوان تک‌نواز دوم با واریا نزد امپراتور اطریش می‌نواخت.موتسارت شنوندگانش را با مهارتهای نوازندگی خود شگفت‌‌زده می‌کرد.او برای خانواده‌ی سلطنتی انگلیس و فرانسه نوازندگی کرد  اولین سمفونی‌ها و قطعاتش را هم در آنجا نوشت.

در پنج سالگی آهنگ می ساخت و چند سمفونی تصنیف کرد.سه سمفونی مهم خود (شماره ۳۹، ۴۰ و ۴۱) را تنها ظرف سه هفته تدوین کرد. 
موتسارت با تنها یک بار شنیدن یک قطعه موسیقی، می توانست متن یا پارتیتور آن را روی کاغذ بیاورد.

در سراسر زندگی با فقر روبرو بود و هرگز روی آسایش نیافت.سالهای 80-1779 در سالزبورگ سپری شد در کلیسای جامع شهر در گروه موسیقی می‌نواخت و آهنگهای مهمی می‌ساخت، سنفونی‌ها، کنسرتها، سرنادها، موسیقی‌های دراماتیک.اما اپرا همچنان در مرکز آمالش باقی ماند و فرصتی پیش آمد تا برای شهر مونیخ اپرایی بسازد.او به مونیخ رفت تا در اواخر 1780 اپرا را بنویسد.

در سال 1782 با کنستانس وبر خواهر کوچکتر آلوئیزا ازدواج کرد.در اولین سالهای زندگی خود در وین موتسارت به وسیله‌ی نوشتن سوناتهایی برای پیانو و تعدادی سونات برای ویلون و نواختن پیانو برای خود اعتباری کسب کرد.

هایدن به پدر موتسارت گفت که موتسارت بزرگترین آهنگسازی است که من دیده یا شنیده‌ام، او با ذوق است و از آن بالاتر بزرگترین دانشمند آهنگسازی است.

از سال 1789 اولین اپرای کمدی خود از سه‌گانه‌ی اپراهای کمدی خود را به نام Lenozze di Figavo در این اپرا و در Don Giovanni (ارائه شده در 1787 در پراگ)موتسارت تعاملی از مسائل اجتماعی و هویت جنسی را در قالب شخصیتهای انسانی خلق کرد .

آخرین سفر او به پراگ برای مقدمه‌ی La Clemenza ditito در سال 1791 بود.این یک اپرای سنگین سنتی برای جشن تاجگذاری بود ولی موتسارت در آن از لطافت و شوخ‌طبعی خاصی از شخصیت‌های اجتماعی اپرا  استفاده کرده است.                                                                                            

موتسارت بعلت یک بیماری همراه با تب، مرد و این بیماری مسلماً مصمومیت نبوده است.( در جایی دیگر خواندم: موتسارت دشمنان و رقیبان زیادی داشت که به او زهر دادند و باعث مرگ او شدند. اگر من را در نحوه ی مرگش راهنمایی کنید ممنون میشم )

موتسارت رکوئیم خود را که عظیم‌ترین کار وی در موسیقی کلیسائی است را به دلیل بیماریش نیمه‌تمام رها کرد.

موتسارت در حومه‌ی شهر وین با حداقل تشریفات و در یک گور گمنام بخاک سپرده شد.